صــــــور

یک مشت حرف دل برای اهل دل

صــــــور

یک مشت حرف دل برای اهل دل

این قصه سر دراز دارد000

از عزیزانی که بسیار عرفانشان بالا است و به مراتب بالای  شهود و غیره و بخصوص غیره !! رسیده اند برخی دوستان " اهل عمل " هستند که به کانونهای ترک اعتیاد ( همان NGO های سابق ) مراجعه می کنند و " من قلی هستم یک معتاد 000 سلام قلی 000 سلام دوستان 000 " بعد کم کم با آش شله قلمکاری از عرفان سرخپوستی و روانشناسی و هندوئیسم و 000 مواجه می شوند و آشنا می شوند و عادت می کنند و الخ

        در برخی کانونها استادی هم حضور دارد که لامپهای سوخته رو به مدد نفس قدسی دوباره روشن می کنه واز همه چیز تفسیری نو و کم و بیش عجیب ارائه میده ( البته به جز " استفاده های جنس لطیف " که نقطه مشترک حضرت استاد یا راهنما یا سرگروه یا رهبر یا هرچی که میگن با بقیه مردای سالمه !!

         این آقای هرچی !! با اون موهای دم اسبی و صورت تراشیده یا سبیل و ریش بلند نقطه مراجعه همه مشکلات مددجویان معرفی میشه و واضحه که اگه نگیم خیلی حداقل نیمی از مشکلات مراجعین مربوط به مسائل خانوادگی و جنسیتی یا جنسیه که آقای خیلی مهربون با معلومات چشم باز !! به مدد معلومات آسمانی یا ابزار زمینی ( نپرسین یعنی چی که حوصله فیلترینگ و 000 رو ندارم ) به مددجوی مشاوره جو کمک می کنن و تو اتاق پشتی در فرصت مناسب مشکلاتشو ییهو حل می کنن میره پی کارش ! بعدش یا مددجوی درراه ترک اعتیاد دوباره معتاد میشه و با استاد راهنما ( همون مشاور عزیز ) میشینه پای منقل و دست به پیپ و غیره میشه یا مرید " آقا" میشه و علاوه بر ارتقای سطح از تریاک به هروئین یا از هروئین به کراک و 000 وقت و بی وقت مزاحم اوقات ایشونه ( چقدر هم طفلک  آقا بدش میاد)

          وقتی یه کم تحقیق کردم متوجه شدم که اکثر این کانونهای به اصطلاح همیاری زیر نظر کانون مرکزی که تو یک کشور نه چندان دوست خارجیه اداره میشن و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

          درسته که دولت یا نهادهای مسئول بودجه این کارارو ندارن یا آدمشو یا آدم مسئولشو یا هرچهارتارو! اما این دلیل خوبی برای ول کردن خر مردم تو مزرعه پدری نیست 000 به نظر تو هست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد